۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

طبيعت در زيبايي‌شناسی


طبيعت در زيبايي‌شناسی جديد
اينکه از بين سه ايده زيبايی، تعالی، و خوشنمايی که در زيبايي‌شناختی طبيعت در قرن هجدهم مطرح شدند ايده خوشنمايی بيشترين توجه ها را به سمت خود جلب کرد، امر چندان عجيبی نيست. اين ايده نه تنها آنگونه که کانرن توصيف کرده گستره وسيعی از اشياء پيچيده و نامتعارف، متنوع و غيرمعمول را شامل شد بلکه ارتباطات ديرين بين ارزيابی زيبايي‌شناختی طبيعت و تاثيرات طبيعت بر هنر را نيز تقويت کرد.
واژه خوشنمايی به لحاظ ادبی به معنای" شبيه تصوير" است و نظريه خوشنمايی ارزيابی زيبايی شناختی را به طريقی تعريف می کند که در آن به جهان طبيعت به ديد صحنه های شبيه هنر نگريسته می شود و به صورت آرمانی جهان طبيعت را به آثار هنری، خصوصا نقاشی منظره، شبيه می سازد.
بدين ترتيب از آنجا که مفهوم نامنفعت طلبی، ارزيابی طبيعت را از هرگونه تمايلات و وابستگی های شخصی رها می کند، تجربه طبيعت بر اساس نظريه خوشنمايی شفاف می شود و کسی که به ارزيابی طبيعت می پردازد ترغيب می شود طبيعت را بر اساس شمار جديدی از تصاوير و همخوانی های هنری ارزيابی کند.
به اين طريق ايده خوشنمايی به مفاهيم اخير که در آنها از جهان طبيعت به مثابه "آثار طبيعت" ياد می شود ارتباط پيدا می کند. در واقع طبق اين مفاهيم چنين تصور می شود که طبيعت هر چه به آثار هنری نزديک تر باشد جذاب تر خواهد بود. اين ايده با ياری شماری ديگر از سنتهای هنری مانند سنتی که هنر را آيينه طبيعت می داند قدرت می گيرد. نظريه خوشنمايی در آخر قرن هجدهم با نوشته های نويسندگانی همچون ويليام گلپن رواج بيشتری گرفت. در همان زمان به صورت آرمان زيبايی شناختی برای گردشگرهای انگليسی که در سرزمين درياچه ها، کوهستان های اسکاتلند، و کوه های آلپ در جستجوی خوشنمايی بودند درآمد.
به دنبال طرح ايده خوشنمايی در قرن هجدهم تاثيرات مسلط آن تا قرن نوزدهم ادامه پيدا کرد و در طول قرن نوزدهم و همچنين در قرن بيستم اين تاثيرات بر تجربه زيبايی شناختی متعارف از طبيعت حاکم بودند. امروزه نيز اين ايده به عنوان جزئی مهم از تجربه زيبايی شناختی در صنعت توريسم محسوب می شود.
در حالی که ايده خوشنمايی همچنان ارزيابی زيبايی شناختی طبيعت را جهت دهی می کرد مطالعه فلسفی زيبايی شناختی طبيعت، بعد از شکوفايی در قرن هجدهم، به مرور رو به افول نهاد. اکثر بن مايه های اصلی، مانند مفهوم تعالی ، نامنفعت طلبی و تفوق نظری طبيعت بر هنر توسط کانت به کمال رسيدند. کانت چنان پردازش دقيقی از اين مفاهيم ارائه داد که اين مفاهيم به فرجام فلسفی خود رسيدند.
در ادامه کانت، نظم جهانی جديدی توسط هگل آغاز شد. در فلسفه هگل هنر بالاترين بيان "روح مطلق" بود، و از اين پس اين مفهوم به عنوان سوژه مورد توجه زيبايی شناختی فلسفی جايگزين طبيعت شد. بنابراين در نتيجه حضور هگل مطالعه نظری زيبايی شناختی طبيعت تقريبا به پايان رسيد. در قرن نوزدهم تعداد کمی از فيلسوفان و متفکران جنبش رمانتيک، در انگليس و در سرتاسر قاره اروپا، به طور جدی به تجربه زيبايی شناختی طبيعت پرداختند اما هيچ تلاش نظری در اين باره انجام نشد.
در حالی که مطالعه فلسفی زيبايی شناختی طبيعت در اروپا کم رونق می شد شيوه جديدی از درک ارزيابی زيبايی شناختی جهان طبيعی در شمال آمريکا توسعه پيدا کرد. اين مفهوم ارزيابی طبيعت در سنت نوشتار طبيعی، مثلا در نوشته های ديويد هنری تولو، ريشه داشت. و در آغاز از ايده خوشنمايی خصوصا در نمودهای هنری اش، مثلا در نقاشی های تامس کل و شاگردش فردريک ادوين چرچ، متاثر بود.
همچنان که نوشتار طبيعی به عنوان فرم مسلط بيان درآمد، مفهوم آفرينی با پيشرفت های علوم طبيعی شکل گرفت. و در نيمه قرن نوزدهم از اثر جغرافيايی جرج پرکين مارش متاثر شد. مارش معتقد بود که بشر باعث نابودی زيبايی و طبيعت است. اين نظريه در پايان قرن نوزدهم در آثار جان مور، طبيعت گرای آمريکايی، کسی که در تاريخ طبيعی غرق شده بود، به شکل قدرتمندی به ظهور رسيد. مور اين گونه درک از ارزيابی زيبايی شناختی را از ايده خوشنمايی متمايز ساخت. دو نفر از هنرمندان هم نشين با جان مور که به طور مشخص صحنه های کوه را مورد مطالعه قرار می دادند در مقاله معروفی با نام "نگاه نزديکی بر ستيغ بلند" بر اساس ايده خوشنمايی به تجربه زيبايی شناختی طبيعت پرداختند.
رويکرد اين دو کاملا با رويکرد مور که محيط کوه را همانند يک زمين شناس ارزيابی می کرد متفاوت بود. اين رويکرد مور او را به سمتی هدايت کرد که محيط طبيعی خصوصا طبيعت وحشی را به لحاظ زيبايی شناختی زيبا می ديد و تنها در آنجا که طبيعت مورد دخالت بشر قرار گرفته بود زشتی می يافت. در گستره ای که او مورد ارزيابی طبيعی قرار می داد تمام طبيعت از مخلوقاتی که در زمان او زشت ناميده می شدند تا بلايای طبيعی ويرانگر، مانند زمين لرزه و سيل، ديده می شد.
ارزيابی طبيعت مور با ديدگاه معاصری که "زيبايی شناختی اثباتی" ناميده می شود مرتبط است. تا جايی که اين ارزيابی از هر گونه تاثيرات بشری بر محيط طبيعی دوری می جويد و به اين ترتيب در نقطه مقابل ارزيابی زيبايی شناختی متاثر از ايده خوشنمايی که کشش و جذابيت را در حضور انسان می ديد قرار می گيرد.
منبع :: خبرگزاری مهر - گروه دين و انديشه